نترسیم از مرگ مرگ پایان کبوتر نیست مرگ وارونه یک زنجره نیست مرگ در ذهن اقاقی جاری است مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید مرگ با خوشه انگور می آید به دهان مرگ در حنجره سرخ - گلو می خواند مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است مرگ گاهی ریحان می چیند مرگ گاهی ودکا می نوشد گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد و همه می دانیم ریه های لذت ، پر اکسیژن مرگ است
نوشته شده در شنبه 90/5/29ساعت
7:45 عصر توسط دختری از جنس باران +قطره های اشک+ |
Design By : Pichak |